تو بمان تنها

 

رو به آیینه آورده ام

آیینه چقدر خالی ازتصویرست

گذر عمرم را هر گز در آیینه  ندیدم

نه

این آیینه بی تقصیرست

موجهای دریا را از یاد برده ام

دریا بیهوده با ساحل من درگیراست

هیزم شکنی ساقه نیلوفری را می شکند

باغ من با این همه هیزم چرا می شکند

کوه با آن همه حجم از چشمان من ناپیداست

شاید اینبار خورشید کوه  مرا بلعیدست

شعاع نوری از پنجره بر جانم می ریزد

شاید  پنجره هم از دیدن  من بیزارست

بر می خیزم  کتابخانه را برگبار نگاه می بندم

او نیز از فرط خستگی در خواب سنگین است

عطش نوشتن مرا کلافه می کند

قلمی نیست در دست

دفترم  بیهود ه  در تردید است

بی حوصلگی باز با من وفاداری می کند

دلم  ازاین همه بی حاصلی غمگین است

من هنوز با تنهایی خود درگیرم

شاید تنهایی  نیز

از این همه تنهایی من شرمگین است

 

 

 

 

اگر سردم

اگر گرمم

اگر سرمای  دیماهم

اگر گرمای  تیر ماهم

اگر خشکی صحرایم

اگر نمناکی ابرم

به   یاد عشق تو

  دگر  بی تاب  بی تابم

 

 

اگر بادم

اگر باران

اگر رود  خروشانم

اگر گرداب دریاها

اگر جاری سیلابم

اگر طوفانی ترین رعدم

به  یک غمزه ی چشمت

 

دگر  درجا  می ایستم

 

اگر سنگم

اگر صخره

اگر دشتم

اگردره

اگر کوه دماوندم

برای لمس دستانت

همچون سیل

سیار می گردم

 

اگر خوابم

اگر بیدار

اگر مستم

اگر هشیار

اگر آرامش نابم

اگر همپای رویاها

بپای تو

ای مرا آغاز

تمام هستی  خود  را

به یک آواز می بازم

 

هرکس جای من بود
 
می برید...
 
اما من هنوز می دوزم
 
چشم به راهی که رفته ای...
 
دلم تنگ است
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبريز است
 صدايم خيس و باراني است
 نمي دانم نمی دانم...
 چرا در قلب من پاييز طولاني است



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: جملات احساسی و عاشقانه ، ،

تاريخ : دو شنبه 9 ارديبهشت 1392 ا 21:49 نويسنده : soheil ا
Weblog Themes By سایت عاشقانه